
هادی تهرانی
هادی تهرانی، متولد سال ۱۹۵۴، معمار ایرانی ساکن آلمان است.مصالح نمای یک بنا باید بازتابی از زمینهٔ موجود آن باشد.
در ابتدای روند طراحی یک بنا، ایدهٔ اصلی طرح مسیری را که ما میخواهیم در توسعهٔ نمای بنا طی کنیم تعیین میکند. ایدهٔ طراحی نما از درون بنا و نیز زمینهٔ شهری آن مشتق میشود. مصالح و ساختمایهٔ نمای یک بنا به طور خاص باید بازتابی از زمینهٔ موجود آن باشد، البته این به معنای آن نیست که تنها راه حل صحیح همیشه اقتباس از زمینه است. تفاوت و یا تضاد با محیط گزینههای معنادار دیگر هستند، مادامی که طراحی با کارکردهای مورد نیاز سازگار باشد. (در گفتگو با Katharina Sommer، منتشر شده در وبسایت Detail Online، سال ۲۰۱۸)
در معماری معاصر ایران تفکر حاکم بر حجم بیرونی به پلان و جزییات نفوذ نکرده است.
ایران تاریخ و پیشینهٔ هنری دیرینهای دارد. در جایجای شهر شما با موضوعات جالبی برخورد میکنید، در کلیات ساختمانها جعبههایی خاکستری هستند، اما در جزییات میتوان دید که معماران با یک سلیقه موضوع خاصی را دنبال میکنند. توجه معماران عمومی شهر به جزییات قابل توجه است. از نردهها گرفته تا باغچههای کوچک که در مقابل خانهها ساخته شده است. به نظر من بهترین کاری که معماران جوان ایرانی میتوانند انجام دهند این است که ویژگیها و تفاوتهایی که مختص ایران است و میتواند نقطهٔ قوت معماری ایران محسوب شود را بیابند و آن را توسعه دهند. از طرفی میبینم از تکنولوژی در ساخت بناها به درستی استفاده نمیشود. معماران ایرانی باید تکنولوژی روز دنیا را خوب بشناسند آن را برای ساختن پروژهها به کار گیرند و آن را درست و به جا مصرف کنند. وقتی از بیرون به پروژههای جدید نگاه میکنید خیلی شبیه به معماری اروپایی و معماری روز دنیا هستند، ولی وقتی به تکنولوژی که آنها را ساخته دقت میکنید میبینید که فاصله دارند. تفکر حاکم در حجم بیرونی به داخل پلان و جزییات نفوذ نکرده است. استعداد، سلیقه، پیشینه و تاریخ برای خلق معماری ایرانی وجود دارد، تنها باید به آن توجه کرد و اهمیت داد. شهرهای ایران بسیار بکر به نظر میرسند و جای کار معماری زیادی دارد و من با توجه به آنچه دیدهام به آیندهٔ معماری ایران و درخشش آن در دنیا بسیار خوشبین هستم. (در گفتگو با سام طهرانچی و رامین صفریراد، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۳۰ و ۳۱، زمستان ۸۹ و بهار ۱۳۹۰)
ایدهام را تا آخرین جزئیات هر ساختمان دنبال میکنم.
این که {حدود} یک ساختمان و اتاقهایش را به سادگی تعریف کنم برای من کفایت نمیکند. خواست من این است که بر ادراک فضایی معماری و احساساتی که مردم را به محیط پیوند میدهد تاثیر بگذارم. تنها زمانی میتوانم چنین کنم که چیزی بیشتر از تعیین حدود اتاقها در نقشه را بر عهده بگیرم. این که من لوازم و اسباب هر اتاق را تعیین میکنم به این خاطر است که میخواهم ایده و کانسپت معماریام را تا آخرین جزئیات هر بنا دنبال کنم. اگر من بخواهم اتاقی با فضایی کامل و بینقص خلق کنم، آنگاه لازم است شخصاً به پوشش کف، اسباب و مبلمان و حتی چیزهایی مانند گلدانها و فنجانهای چایخوری اهمیت دهم. در چنین رویکردی ارتباط بین معماری و طراحی اجزاء آن بسیار محکم است. جنبش باهاوس نیز بر همین رویکرد به مثابه تنها راه تبدیل یک خانه یا محل کار یا هر ساختمان دیگر به یک اثر هنری کامل تاکید کرد. این رویکرد، برای اشکال معاصر زبان معماری نیز تنها راه متقاعد کنندهای است که نتیجهٔ منسجمی به لحاظ ادراک فضایی و طراحی اجزاء به دست میدهد. (در مصاحبهٔ منتشر شده در وبسایت Siedle، سال 2010)
کامپیوتر نمیتواند به خودی خود طراحی کند. مغز شما باید مدام فکر کند.
کامپیوتر نمیتواند به خودی خود طراحی کند. مغز شما باید مدام فکر کند، تصویر را ببیند و تصمیم بگیرد که به چه دلیلی کاری را انجام میدهد یا چیزی را انتخاب میکند. (مجلهٔ شارستان، ش 30 و 31)