شاید در کشور ما عجیب نباشد، ولی به طور کلی بسیار عجیب است که چند نفر به خود اجازه دهند که توی اطاق دربسته‌ای بنشینند و راجع به ساختن بنائی که با احساسات و پول همه‌ی مردم بستگی دارد، تصمیم بگیرند و نقشه‌ی اجرای آن را به هرکس دلشان خواست واگذارند و پول آن را به هر طور دلشان خواست جمع‌آورند و خلاصه هر چه عشقشان کشید همان کنند.

کاری چون بنای {آرامگاه} خیام، علاوه بر جنبه‌ی مادی همان گونه که اشاره شد، با احساسات مردم سر و کار دارد و فرق است میان آن و اموری چون ساختن پل و راه، که اگر هم درست از کار در نیامد، تنها زیان مالی داشته باشد. بنابراین حق است که برای این گونه امور همه‌ی احتیاط‌ها صورت گیرد؛ طرح بنا بین مهندسان ایرانی (و حتی خارجی) به مسابقه گذارده شود و آنهایی که مورد قبول داوران صاحب صلاحیت واقع شد انتشار یابد و در معرض قضاوت اشخاص صاحب نظر قرار گیرد، حتی ماکت طرح‌های ممتاز بنمایش نهاده شود و آنگاه نقشه‌ی نهایی با توجه به همه‌ی این مقدمات انتخاب گردد.

درباره {بنای آرامگاه} خیام دیگر کار از کار گذشته است؛ و اگر این چند نکته تذکار داده شد به قصد این استدعا بود که بعد از این متصدیان امر مسائل مربوط به روح و تمدن کشور را کمی خطیرتر از اقدامات عمرانی روزمره (بدانگونه که در این سال‌ها دیدیم) بشمارند. (در مقاله‌ی «آرامگاه خیام»، منتشر شده در نشریه‌ی یغما، ش ۱۷۷، سال ۱۳۴۲)