من نمیتوانم روی دستگاه کیندل کتاب بخوانم. باید اصل کتاب را داشته باشم که بتوانم تویش بنویسم. وقتی کتاب میخوانم یادداشت مینویسم و بعدها به آنها برمیگردم. همانطور که میبینید کتابهای من پر از یادداشتهای مختلف است که با رنگهای مختلف و در زمانهای مختلف نوشته شده چرا که وقتی کتابی را در حال حاضر میخوانم که ممکن است ده سال پیش هم خوانده باشم جور دیگری به آن نگاه میکنم، چرا که من تغییر کردهام. باید در طی زمان در کتابها یادداشتبرداری کنم پس باید کتابها را داشته باشم. این برای من یک اصل اساسی است.
برای من طراحی دستی و مطالعه کردن یک چیز است. من نمیتوانم از روی صفحهٔ کامپیوتر کتاب بخوانم. برای همین هم وقتی کسی در کامپیوتر چیزی میکشد من آن را چاپ میکنم تا بتوانم روی آن خط بکشم، چه با کاغذ پوستی چه بدون آن. نمیشود در کامپیوتر با وصل کردن نقطهها به هم پلانی درست کنید. باید در مورد یک دیاگرام یا هر چه که دارید انجام میدهید فکر کنید. باید به شکل طراحی دست آزاد فکر کنید. خط کشیدن یک نوع روش فکر کردن است. من نمیتوانم ایدهها را در یک کامپیوتر بکشم یا بنویسم. من با کامپیوتر تایپ نمیکنم. من روی کاغذ مینویسم و اگر به میز کار من نگاه کنید میبینید پر از کاغذ است. طراحی دستی برای من به منزله نوشتن است و شکلی از خواندن است وقتی مینویسم. هیچ فرقی بینشان نمیبینم. طراحی برای من این نیست که چیزهای قشنگ بکشی یا چیزی را به تصویر در بیاوری. طراحی هیچ چیزی را به تصویر نمیکشد جز صورت خارجی یک چیز. من سعی نمیکنم چیزی را به تصویر بکشم، بلکه سعی میکنم آن را متحقق کنم. و تنها راهی که میشود آن را متحقق کنم از طریق طراحیهایم است. معماران و دانشجویان معماری امروزی این توانایی ضروری برای اندیشیدن از طریق خط کشیدن را از دست دادهاند. آنها فقط به وسیله یک کامپیوتر میتوانند فکر کنند. من آدمهای این شرکت را می بینم که پشت میز نشستهاند و از روی مانیتورشان به این چیزها نگاه میکنند و در فضای سه بعدی طرحها چرخ میزنند و من با خودم فکر میکنم: آنها چه غلطی دارند میکنند؟ این دیوانگی است، یک دیوانگی محض. «معماری حقیقی» فقط در طراحیهای دست آزاد وجود دارد. «ساختمان واقعی» بیرون از طراحیهاست. تفاوت اینجاست که معماری و ساختمان یک چیز مشابه نیستند. (در مصاحبه با مجلهٔ The architectural Review، در سال ۲۰۱۳)