سال گذشته تخت جمشید شیراز را دیدم. در تخت جمشید تحت تاثیر فراوان قرار گرفتم برای این که من از قدیمیترین آثار معماری بالاترین الهام را میگیرم و این حقیقت اساسا وجود دارد و آن را تحسین میکنم و به آن ایمان دارم. من در تعجب هستم که واقعا انسان چیست که {میتواند} دربارهٔ چیزی فکر فکر کند که در هیچ کتابی وجود ندارد تا بتواند به آن مراجعه کند. و این صرفا الهام بوده است که تخت جمشید را به وجود آورده است.
تخت جمشید مثل خیلی از ساختمانهایی که در دورانهای اولیه ساخته شده بود این تفاوت را با ساختمانهای اصفهان دارد که کاری بدون الگو بوده است. در حالی که سازندگان ساختمانهای اصفهان، با شجاعتی که از دیدن نمونههای قبلی در آنها به وجود آمده بود، دست به کار ساختمانهایی زدند که با زمینهٔ موجود، از ساختمانهای قبلی بهتر باشد و در حقیقت کار آنها بسط دادن کار گذشتگان بود. و به همین دلیل است که دیدن ساختمانهای اصفهان کمتر برای من عجیب بود تا تخت جمشید. من فکر میکنم در صورتی که چیزی بدون مراجعه به یک مقدمهٔ قبلی ساخته شود بسیار عالی است و این روح واقعی معماری است، نه این که در ادامهٔ کارهایی که قبلا انجام شده.
شخصی ستون یا اتاقی میسازد و دیگری پس از او میداند که چگونه میتوان اتاق یا ستون ساخت. فکر کنید که چقدر جالب است که بدانیم چگونه میتوان یک اتاق ساخت بدون آنکه با مقدماتی آن را شروع کنیم. و این رمزی است که مرا وادار به تحسین میدارد. (در حاشیهٔ کنگرهٔ بینالمللی معماری در ایران، گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، سال 1349)
تخت جمشید کاری بدون الگو بوده؟! تقریبا تمام نمادهای به کار رفته در تخت جمشید تقلید شده از نمادهای آشوری و بابلی هستند! لطفا تاریخ رو دقیق تر بررسی بفرمایید.