حق نداریم وقتی دربارهٔ باغ ایرانی صحبت میکنیم نسبت به مباحث فنی دیگری که در زیرردهٔ باغ وجود دارند بیتفاوت بمانیم. اینها را به عنوان یک بخش باید جدی بگیریم. زیرا که اگر اینها نباشند باغی وجود نخواهد داشت. شرط عقل است که از تخصصهای میانی که در مجموع باغ را شکل میدهند نیز باید یاد کرد مثل باغدار، باغبان، مقنی و… . امروزه قلمرو باغ در گیاهشناسی و زیستشناسی قابل مطالعه هستند. {…} زیبایی قضیه در این است که ایرانیهایی که باغ را شکل دادهاند تفاهم معنوی داشتهاند که زیباترین وجه شکلدهنده به باغ است. در میان آنها، آخر سر کسی که مسئولیت طراحی باغ را به عهده داشته ـ حالا میخواهید اسمش را معمار بگذارید ـ او رنگ درختها، دیگرپذیری آنها، حمایت آنها از یکدیگر را به اندازههای متفاوت حساب کرده است. برای این کار بالاخره یک نفر لازم است، او میتواند معمار نباشد. {…}
همه میدانند که از لحظهای که آن گروه از آدمها که بر اساس تفاهمی بین حرفهها و رشتههایشان وجود داشت باغ را شکل دادند، آن باغ متعلق به خود آنها نبوده است. باغ متعلق به همه است، نه به شخص. ظاهرا باغ را یک نسل به وجود میآورده ولی همان باغ متعلق به نسل بعد است. حالا اگر بخواهیم از این نگاه به اسطوره برویم میتوانیم. ایرانیان شاید اولین قومی بودند که دانستند که فقط بخش اندکی از عمر زندگی روی زمین از آن آنهاست. (در گفتگو با فرامرز طالبی نویسندهٔ مجلهٔ موزهها، ش 41، زمستان سال 1383)