من {…} معتقدم معماری یعنی واقعیتی که در نهایت وجدان جامعه است. جامعه‌ای که معماری نداشته باشد وجدان ندارد. مهم‌ترین نمایندهٔ شعور و آگاهی هر جامعه معماری است. آدم‌ها باید بتوانند از شهر خود دفاع کنند. می‌دانید که مسئله شهر اهمیت بسیاری دارد و درست است که ما تهرانی هستیم، اما خیلی از این موضوع سربلند نیستیم؛ ولی یک اصفهانی، یک پاریسی و یا یک فرد اهل یزد احساس سربلندی می‌کند، چون بهتر از ما که در تهران هستیم می‌تواند از شهرش دفاع کند. ما نیز باید از شهر خود دفاع کنیم؛ شهری که البرز دارد، کوه‌دره‌های عظیم داشته که می‌توانستند هوای تازه بیاورند. اکنون حدود سی‌چهل سال است است که ادراک فضایی از شهر ما رخت بربسته و معماری از صحنه شهر تهران خارج شده و ساختمان به مفهوم عام کلمه آمده و معماران جایگاه خودشان را فراموش کرده‌اند. ما می‌توانیم برای چهل سال آینده برنامه‌ریزی کنیم و به تهران مطبوع‌تری دست یابیم. (در گفتگو با سهیلا نیاکان، منتشر شده در ماه‌نامهٔ آینهٔ خیال، ش ۸، تیرماه سال ۱۳۸۷)