به نظر من معماری هنر سازماندهی فضاست. اگر بخواهیم جوهرهٔ اصلی معماری را تعریف کنیم، به‌طور قطع فضا جوهرهٔ اصلی معماری است و کار معماری بیشتر متوجه سازماندهی این جوهره است. {…} اصولاً ما معماری را با فرم می‌شناسیم و با فضا درک می‌کنیم. این تعریف خیلی خوبی خواهد بود. همیشه معماری با فرم در خاطر ما می‌ماند. بنابراین تمام بناهایی که بزرگ هستند می‌توانند فرم خود را در خاطر انسان‌هایی که این بنا را می‌بینند یا در آن زندگی می‌کنند، باقی بگذارند. به همین علت هم هست که تمام بناهای بزرگ را می‌بینیم که واجد یک فرم تازه و برجسته هستند. یعنی چیزی در فرم آفریده می‌شود. یک اثر بزرگ معماری، اثری است که بتواند فرم جدیدی را به وجود بیاورد. فضا درک می‌شود، فضا چیزی فراتر از فرم است. به نظر من در معماری، جامع‌تر از فرم هم هست ولی ما نمی‌توانیم آن را در معماری ببینیم. ما فضا را با تمام وجود و البته با تمام احساس و روانمان درک می‌کنیم. بنابراین یک عامل چندجنبه‌ای، پیچیده و گسترده‌ای است. ولی می‌توان همیشه آن را در خاطر داشت. حتی بوی فضا، رنگ فضا، نور فضا و… در خود فضا اهمیت پیدا می‌کند و معماری به این ترتیب توسط انسان درک و به خاطر آورده می‌شود. (در گفتگو با داریوش ارجمند در سال ۱۳۸۳، به نقل از بازنشر این گفتگو در روزنامهٔ شرق در سال ۱۳۹۴)