{زمانی گفته بودم که حاضرم با اهداف انساندوستانه مجانی کار کنم، به شرطی که بگذارند هرچه میخواهم انجام دهم.} حالا میدانم که این جمله بزرگترین اشتباه من تا به امروز بوده است. مجانی کار کردن شما به معنای آزاد بودن شما نیست. هرچه محدودیت شما بیشتر شود، درجهٔ آزادی بیشتری پیدا خواهید کرد. من مشخصاً آدم خوبی نیستم، اصلا شبیه قهرمانها نیز نیستم. من میخواهم به اندازهٔ کاری که انجام میدهم دستمزد بگیرم. خانوادهای دارم که باید تأمینشان کنم. حتی اگر کاری را به صورت رایگان به پایان برسانم، به این معنی است که قبلاً بیشتر از آنچه صرفاً نیاز داشتهام کسب کردهام. {…} انساندوستی به زبان ساده یعنی {قبول کنیم که} در گذشته به ما بیشتر از آنچه نیاز داشتهایم پرداخت شده است.
مشکلات پیچیدهٔ بشری نیازمند تخصص باکیفیت است، نه خیریهای از متخصصان. اگر جامعه ارزشی در کاری که شما انجام میدهید نبیند، پولی هم بابتش پرداخت نمیکند. اگر کسی به شما در مقام یک متخصص در ازای صرف زمان برای فکر کردن به یک مسئله پرداخت میکند، به این معنی است که کاری که شما میکنید ارزشمند است. اگر مردم تمایلی به پرداخت دستمزد به شما ندارند، صرفا به معنای خسیس یا احمق بودن آنها نیست، شاید به این معناست که آنچه در حال انجامش هستید اهمیتی ندارد. (در گفتگوی منتشر شده در وبسایت مجلهٔ Strelka، سال ۲۰۱۶)