معماری هنری ناب و هنر پدیدهای فرهنگی است. راه فهم نهایی هنر نیز از درون فرهنگ است، اما با شناخت فرهنگ پایان نمیپذیرد، بلکه باید در مواجهه با اثر به حاق و حقیقت آن پی برد. هنر تنها مفهوم درونی اثر هم نیست، بلکه منتج از عملی خلاقانه در تبدیل آن مفهوم به اثر است. به بیان دیگر هنر با مفهومی که بدان اشاره دارد هنر نمیشود، بلکه نحوهٔ بیان آن مفهوم و جستوجوی راهی برای انتقال آن به مخاطب است که هنر را پدید میآورد.
به این ترتیب تنها شناخت آن مفهوم نیز به معنای شناخت آن هنر نیست. اگر این تعریف را بپذیریم میتوان گفت معماری اسلامی ایران، هم متعلق است به ایران و هم وابستگی تام به اسلام دارد، اما در شناخت آن بیش و پیش از اسلام و ایران باید هنر بودنش را لحاظ کرد و از راه خاص شناسایی هنر، که مواجهه با اثر است، به دنبال ادراک آن بود. (در مقالهٔ «تاملی در مفهوم معماری اسلامی ایران و راه فهم آن»، منتشر شده در مجلهٔ صفه، دورهٔ ۲۱، سال ۱۳۹۰)