این که معماری پیوسته شکلی فهمیدنی داشته باشد و بتوان این را در پلان، بخش‌های مختلف و نما به عینه دید چیزی است که من آن را مُعمّای پالادیو می‌نامم. من معتقدم که چنین چیزی نوعی مرض است، اما مرضی که بالاخره به سر آمده. امیدوارم دیگر هیچ کس به آن دچار نشود. به نظر من باید درک کرد که این دوره دوره‌ای است که همه چیز در آن وارونه است. «چی به چی بودن»ی در کار نیست. هیچ احدی قرار نیست معنی عصری که را که در آن زندگی می‌کنیم بفهمد. نه دریدا نه هایدگر. این عصر هر دم بزرگ‌تر و گیج‌کننده‌تر می‌شود و این خود مثبت است. چرا که ما می‌دانیم و می‌توانیم نتایج همهٔ «چیزهای معنادار» را که با نام عقل و خرد انجام شده است به عینه ببینیم، از این دست است نسل‌کشی یا اصلاح نژادی. (مصاحبه در وبسایت دانشگاه برایتون، سال 1992، ترجمه شده در مجلهٔ معماری ایران)