در ایران حدود صد و بیست سال، یعنی از زمان مشروطه، وقتی به معماری معاصر ایران نگاه میکنیم میبینیم که رویکرد معماری معاصر ایران یک رویکرد صوری و تصویری بوده است. حالا برخی دوست دارند که این تصویر به اصطلاح از غرب بیاید بعضیها دوست دارند این تصویراز معماری اسلامی بیاید. در معماری این صد و بیست سال رویکرد یک رویکرد صوری است، یک رویکرد ساختاری نیست. ما در آن زمان یک ساختار معماری را که همان سنت معماری بود کنار گذاشتیم و آن را با یک معماری صوری که از غرب آمد جایگزین کردیم. در صورتی که ما در کشور و در تمدنی هستیم که تا قبل از این صد و بیست سال معماریاش همیشه ساختاری بوده و ساختار کامل و جامعی داشته. حتی صادر هم کرده، قرنها و قرنها ایران صادر کننده معماری در سراسر جهان بوده؛ نمونهاش هم در هندوستان هست هم در خود آمریکا.
{…} من فکر میکنم آن ساختار باید تداوم پیدا میکرد و همینطور تحول هم پیدا میکرد. من کاری که دارم میکنم این است که سعی میکنم آن ساختار ادامه پیدا کند و متحول هم بشود. من معماری هستم که ساختار معماری هر دو طرف را میدانم. بعد از آن گسست ما دیگر معماری نداریم. مثلا فرودگاه جوابگوی این جمعیت نیست. به همین ترتیب معماری مسکن هم نمیتواند پاسخگو باشد. در جامعه یک تقاضای مسکن وجود دارد که این تقاضا فقط اقتصادی نیست اجتماعی هم هست و راهکارش معماری است نه چیز دیگری. من نمیفهمم معماران در ایران صد و بیست سال است چهکار میکنند، وقتی که هیچکدام از تقاضاهای جامعه را نمیتوانند جواب بدهند؛ میخواهد مسکن باشد، فرودگاه باشد، بیمارستان باشد یا مقر حکومت باشد. مقر حکومت ایران کجاست؟ کاخ سفید ایران کجاست؟ مابهازای فضایی ندارد. این معماران هستند که مردود شدهاند برای اینکه نتوانستند مابهازای فضایی هیچکدام از این فعالیتها را جواب بدهند. (در گفتگو با کوروش رفیعی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۴۶، سال ۱۳۹۵)