من از آن نسل از معماران هستم که مطالعات تئوریک و ملاحظات فنی و علمی و اقتصادی برایم بسیار مهم و سرنوشت‌سازند. اما معتقدم که جوهر کار هنری از یک فعالیت بسیار مهم و پر از رنج زیباشناسانه و به کمک تخیلی قوی به وجود می‌آید و مطالعات و ملاحظات تئوریک و فنی بر این تخیل مهارهایی منطقی می‌زند و وجودی درک شدنی و پذیرفتنی به آن اعطا می‌کند. نه می‌توان از منطق گریخت و نه می‌توان بدون تخیل چیزی آفرید. از این مقوله بسیار می‌توان گفت اما تقریبا هیچ کس الهام و جوهرهٔ اصلی کارش را بلاواسطه و به آسانی از جهان خارج برنمی‌گیرد. فرایند طولانی و پیچیده‌ای عالم خارج را با ذهن و تخیل پیوند می‌زند و چیزی نو پدید می‌آورد. خلق کردن ولو به مقدار اندک هم محتاج نیروی تخیل عظیمی است که در هر کس با روش و شکل مخصوصی که متعلق به اوست بروز و ظهور می‌یابد. (در مقالهٔ «از پندار تا پدیدار» در مجلهٔ معماری و شهرسازی، سال 1378)