به نظر من همهٔ مشکلاتی که داریم از این است که مدرن شدن را با معاصر شدن یکی فرض کردهایم. مدرنیسمی که از اروپا به سرزمین ما آمد، ماهیتش دگرگون شد و تبدیل به ادا و اصولی شد که در کشور ما خرابی بسیار به بار آورد. این مدرنیسم چون از اساس تقلیدی است و از درون هم سرچشمه نگرفته و هیچ خلاقیت و ابتکار عملی در آن وجود ندارد به چیزی باسمهای تبدیل شده است. شاهد این مدعا هم آن است که تقریباً در هیچ رشتهای در جهان مدرن نام تراز اولی از ما وجود ندارد و مثلاً صنعت خودروسازی ما همیشه چیزی تقلبی و دست چندم باقی مانده است.
{…} گفته میشود که سنتگراها میخواهند به زمان قاجار و هخامنشیان پناه ببرند. ولی چطور شده که سینمای ایران به عنوان یک سینمای قابل توجه و ممتاز در دنیا شناخته میشود؟ من سالها در سینمای ایران مسئولیت داشتهام. این سینما از آنجا که سعی کرد ریشه در فرهنگ خودش داشته باشد، موفق شد. فیلمسازهایی که سعی کردند از روی دست خارجیها نگاه کنند هیچکدام موفق نشدند. سینما پدیدهٔ جدیدی است که از غرب آمده ولی ما از هاضمهٔ خودمان عبورش دادهایم و فیلمهایی میسازیم که در واقع سهم «شاعری» را در جهان پر کردهایم. اگر بخواهیم صد فیلمساز برجستهٔ صد سال اخیر سینمای جهان را فهرست کنیم چند ایرانی هم در صدر آن حضور خواهند داشت. آیا این سهم را در کشاورزی و صنعت و غیره هم داریم؟ نمیتوانیم کاری کنیم که در معماری و شهرسازی هم سهم داشته باشیم؟ (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هفت شهر، ش ۶۲، سال ۱۳۹۷)
بوم گرایی و تاریخ دو روی یک سکه هستند . علت را در دانشگاهها بایستی جستجو کرد .هر دانشجو اگر در ابتدا با تاریخ کشور خود آشنا شود و آنرا مطالعه کند ودر شروع تحصیلات خود تاریخ آن حرفه را در کشور خود بررسی کند وپیگیرانه تا انتهای تحصیل خود آنرا دنبال کند ( فرقی نمیکند تحصیلاتش در چه زمینه ای باشد ” پزشکی باشد یا مهندسی و ستاره شناسی و ریاضیات وکشاورزی و هر هنر و حرفه ای که باشد ما ید طولایی در تاریخ داریم که البته در انتهای تحصیل این مطالعات و تحصیلات بومی که بشود میشود همان فرمایش شما ! با عرض ارادت
فرزاد بهلولی کارشناس معماری و مرمت ابنیه تاریخی از تهران