
هادی میرمیران
سید هادی میرمیران، متولد سال ۱۳۲۳ و درگذشتهٔ سال ۱۳۸۵، معمار و استاد دانشگاه ایرانی بود.شاخصترین ویژگی معماری ایران شفافیت آن است.
شاخصترین ویژگی معماری ایران، که آن را از آثار دیگر معماری جهان در تمامی سرزمینها و ادوار مشخص میکند، شفافیت آن است. این شفافیت از یک اصل مهم هستیشناسی یعنی حرکت همیشگی و تکاملی هستی از یک کیفیت مادی به یک کیفیت روحی نشأت میگیرد و تجسم آن در تاریخ معماری ایران سیر دایمی و تکاملی کاهش ماده و افزایش فضاست.
اگرچه تخت جمشید در قیاس با آثار بزرگ همعصر خود در جهان مانند معماری باستانی یونان و یا معماری فرعونی مصر از شفافیت و سبکی بیش از اندازهای برخوردار است، با این حال با مقایسهٔ تالار آپادانای تخت جمشید و عمارت هشت بهشت که هر دو از یک سازمان فضایی واحد برخوردارند، میتوان حرکت تکاملی معماری ایران در جهت کاهش ماده و افزایش فضا را به درستی مشاهده کرد. این ویژگی علاوه بر روند تکاملی معماری ایران، در یک اثر تنها نیز زمانی که از زمین به سوی آسمان افراشته میشود مشاهده میشود که یکی از بهترین نمونههای آن عمارت عالیقاپو است. (در پاسخ به پرسشهایی دربارهٔ «معماری ایرانی»، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۱۹، سال ۱۳۷۴)
بیشتر ساکنان فعلی بافت تاریخی شهرهای ما اصالتاً به این مناطق تعلق ندارند.
مرمت بافتهای تاریخی و احیای آن مسئلهٔ خیلی مشکلی است. چراکه لازمهٔ احیای بافتهای تاریخی بهرهگیری از مشارکت مردم است ولی مردمی که الان در بافتهای تاریخی ما زندگی میکنند افرادی هستند که چندان به این مناطق تعلق ندارند. چراکه از اقشار قدیمی آنجا نیستند و بیشتر آنها تازهواردند. بیشتر افرادی که دارای یک رفاه نسبی و امکانات مالی بودند آنجا را ترک کردهاند و به دیگر نقاط شهر رفتهاند. بنابراین افراد ساکن فعلی از اقشار کمدرآمد شهری هستند. مثلا در بافت تاریخی شیراز بررسی مشخصات جمعیت ساکن نشان داد که تنها خاستگاه حدود پنجاه و پنج درصد از آنان خود شهر شیراز است و چهل و پنج درصد دیگر اصلاً اهل شیراز نیستند. مقایسهٔ این رقم با غیر شیرازیهای کل شهر که بیست و سه و نیم درصد است نشاندهندهٔ مهاجرپذیری شدید بافت تاریخی است. در زمینهٔ میزان درآمد هم بررسیها نشان داد که بیشتر از نود و شش و نیم درصد از ساکنان این مناطق از اقشار کمدرآمد و میاندرآمد هستند. طبیعتا با نیروی این افراد نمیتوان بافتها را احیا کرد و به همین دلیل نیاز به دخالتهای ارادی وجود دارد که به طریقی امکانات و سرمایه را به آنجا ببرد.
البته سرمایهها هم برای رفتن به این مناطق چندان کشش ندارند. ارگانهای عمومی مثل شهرداریها میتوانند سرمایهگذاری کنند اما آنها ترجیح میدهند منابع مالی خود را در جاهایی خرج کنند که هم نمود بیشتری دارد و هم این که برایشان خیلی سادهتر و مطمئنتر است. مثلاً شهرداری اصفهان در کنار رودخانهٔ زایندهرود هزینه و خرج زیادی کرد اما در بافت تاریخی اصفهان وقتی دخالت میکند دخالتش از نوع خیابانکشی است و کاری غیر از این صورت نمیدهد که بالطبع با مخالفت سایر نهادها روبهرو میشود. (در گفتگو با ناصر بنیادی و مهدی عباسزاده، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۵، سال ۱۳۸۳)
به نظر من معماری هنر سازماندهی فضاست. اگر بخواهیم جوهرهٔ اصلی معماری را تعریف کنیم، بهطور قطع فضا جوهرهٔ اصلی معماری است و کار معماری بیشتر متوجه سازماندهی این جوهره است. {…} اصولاً ما معماری را با فرم میشناسیم و با فضا درک میکنیم. این تعریف خیلی خوبی خواهد بود. همیشه معماری با فرم در خاطر ما میماند. بنابراین تمام بناهایی که بزرگ هستند میتوانند فرم خود را در خاطر انسانهایی که این بنا را میبینند یا در آن زندگی میکنند، باقی بگذارند. به همین علت هم هست که تمام بناهای بزرگ را میبینیم که واجد یک فرم تازه و برجسته هستند. یعنی چیزی در فرم آفریده میشود. یک اثر بزرگ معماری، اثری است که بتواند فرم جدیدی را به وجود بیاورد. فضا درک میشود، فضا چیزی فراتر از فرم است. به نظر من در معماری، جامعتر از فرم هم هست ولی ما نمیتوانیم آن را در معماری ببینیم. ما فضا را با تمام وجود و البته با تمام احساس و روانمان درک میکنیم. بنابراین یک عامل چندجنبهای، پیچیده و گستردهای است. ولی میتوان همیشه آن را در خاطر داشت. حتی بوی فضا، رنگ فضا، نور فضا و… در خود فضا اهمیت پیدا میکند و معماری به این ترتیب توسط انسان درک و به خاطر آورده میشود. (در گفتگو با داریوش ارجمند در سال ۱۳۸۳، به نقل از بازنشر این گفتگو در روزنامهٔ شرق در سال ۱۳۹۴)
به نظر من تمامی آثار باارزش معماری زمانی که با یکدیگر و یکجا نگریسته شوند دارای دو ویژگی اصلیاند: اول اینکه در مجموع معماری جهان سیری تکاملی را نشان میدهد که تمامی عناصر به عنوان اجزای این سیر تکاملی به نظر میآیند و مشخصهٔ این سیر تکاملی عظیم که در بیش از چندهزارسال معماری رخ داده است حرکت عمومی آثار معماری به موازات حرکت کلی جهان هستی، یعنی حرکت کیفیت مادی به کیفیت روحی، و به بیان معمارانه کم کردن ماده و افزایش فضاست.
دوم اینکه در تمامی آثار معماری یک وجه مشترک وجود دارد و آن رخدادن خلاقیت در این آثار است. این خلاقیت به دو شکل در اثر معماری بروز میکند: یکی خلاقیت نظری، یعنی آن مبنای فکری که اثر معماری بر اساس آن نظریهٔ خود را استوار میسازد و دیگر خلاقیت فضایی که بخش معمارانهٔ آن است. هر اثر معماری که فاقد خلاقیت باشد نمیتواند جایی در سلسلهٔ عظیم آثار تاریخی معماری جهان به خود اختصاص دهد. (در مقالهٔ «جریانی نو در معماری امروز ایران» منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۵۰ و ۵۱، سال ۱۳۷۸)
فکر کنید اگر میخواستند موقع ساختن مسجد امام مسائل اقتصادی را در نظر بگیرند حاصل کار چه میشد؟ بعضی کارهای معماری پاسخگوی نیاز بشر به خلاقیت است. بشر باید بتواند به هنر معماری دلخوش باشد. معماران هم باید چیزهایی بسازند که دلخوشی بیاورد. بیلبائو دلخوشی میآورد. برای مردم امروز، که این معماری در دورهٔ آنها ساخته شده، برای معماران توانایی مثل فاستر حیف است که به معماری پایدار بسنده کنند. معماری معمار مهم است، باقی امور را دیگران هم میتوانند انجام دهند. لوکوربوزیه حتی کشتی هم طراحی میکرد. مهندس کشتی که نبود. فضای کشتی را طراحی میکرد. ویژگی او این بود که همیشه تلاش میکرد چیز جدیدی به وجود آورد. چیز تازهای خلق کند. ما باید همین را از او یاد بگیریم. بیشتر از معماری لوکوربوزیه باید معمار بودن را از او یاد بگیریم. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ معمار، ش 30، فروردین و اردیبهشت سال 1384)
من کارهای فاستر، راجرز و پیانو را خیلی نمیپسندم. آنها اکنون دربارهٔ معماری پایدار حرف میزنند. نه اینکه با این موضوع مخالف باشم. فقط به نظرم میرسد دستاویزی شده است که فرایند طبیعی خلاقیت را مخدوش میکند. من هرچیزی را که مانع کار خلاقه در معماری بشود قبول ندارم. برای صرفهجویی در مصرف انرژی و پایداری، مهندسان تأسیسات بهتر از من میتوانند فکر کنند. بهتر کردن مصرف انرژی کار آنهاست. من اصلاً بلد نیستم. کار من خلاقیت فضایی است. یک زمانی کار معماری را به جامعهشناسها و اقتصاددانها هم سپردند. حالا مهندسان محیط زیست هم به آنها اضافه شدهاند. از نظر من معماری فقط فضاست. حجم هم فضاست. حجم را اگر از بیرون نگاه کنیم یک نوع فضا میشود. ما معماری را با حجم میبینیم و با فضا درک میکنیم. خیلی از کارهای فاستر از نظر امتیازات تکنیکی بالاست، وگرنه از نظر شکل و از نظر فضا در آنها خلاقیتی نیست. در حالی که در مورد کارهای زاها حدید اینطور نیست. او به موضوع بهینهکردن انرژی فکر نمیکند. ادعایی هم ندارد. فقط به فکر ایجاد فضایی خاص است. اگر انرژی آن بهینه هم نشد، نشد. البته من یک بحث دیگر هم دارم. اینها را که گفتم در عرصهٔ معماری خاصی است. وگرنه وقتی میخواهیم میلیونها خانه بسازیم، معلوم است صرفهجویی در انرژی اهمیت دارد. مثل یک پارلمان نیست که فقط یکی است و حالا اگر در آن صرفهجویی انرژی نشد چندان اهمیت ندارد. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ معمار، ش 30، فروردین و اردیبهشت سال 1384)
من معتقدم که معماری سرزمینهای مختلف و همچنین زمانهای گوناگون با پردههای سنگین از یکدیگر جدا نشده است. اگرچه هر سرزمین و هر زمانی معماری خاص خود را داشته است و در آینده خواهد داشت، لکن در یک تحلیل ژرف خطوط واحدی کلیهٔ آثار معماری را در تمامی زمانها سرزمینها به یکدیگر پیوند میدهد. ( در مقالهٔ «جریان تازه در سنت معماری ایران»، سال ۱۳۷۵)
معماری اول با احتیاجات عادی و خیلی ساده شروع میشود ولی بهتدریج احتیاجات روانی هم بههمراه احتیاجات فیزیکی بشر در خود معماری مطرح میشود. وقتی تمام آثار بزرگ معماری را مرور میکنیم، میبینیم که فقط به احتیاجات فیزیکی یا عملکردی بشر پاسخ ندادهاند. بلکه به احتیاجات روانی هم پاسخ دادهاند و تمامی آثار بزرگ واجد این جنبه روانی یا روح معماریاند. همیشه معماری با مسائل فیزیکی آغاز میشود ولی بهتدریج به مسائل هنری و روانی منتهی میشود. مثال سادهای میزنم: اولینبار که گنبدها به وجود آمدند، برای این بوده که میخواستند فضاهای بزرگتری را با دهانههای بزرگتر پوشش دهند. ولی حالا و اصلا از همان زمانها یک گنبد، برای ما معنای یک پوشش بزرگ را نداشته و بسیاری از معانی ذهنی دیگر را بهدنبال خود دارد. مثل تجلی آسمان یا مسائلی از این قبیل یا تجلی نوعی روحانیت در خود معماری که دیگر فراتر و فارغ از عمل فیزیکی پوشش یک فضای بزرگ، معنا دارد. (مصاحبهٔ تلویزیونی در سال 1384، منتشر شده در روزنامهٔ شرق)
به اعتقاد من در دورهٔ مدرن معماری ایران نتوانسته سهمی از تحولات معماری جهان داشته باشد. البته خیلی از نمونههای خوب معماری مدرن در ایران ساخته شده، مثلا من ساختمانهای همایشهای رادیو و تلویزیون کار عبدالعزیز فرمانفرماییان را خیلی میپسندم و یا موزهٔ هنرهای معاصر، ولی نمیشود آنها را در کنار کارهای بزرگان معماری مدرن جهان گذاشت، گرچه یکی از بهترین کارهای ساخته شدهٔ دورهٔ معاصر ایران هستند. بعد از آن هم چیزی که فراتر برود ساخته نشده است. (مجلهٔ معمار، شمارهٔ ۳۰)