آقای شیردل آمدهاند مصاحبه کردهاند که این معماری {معماری موزهٔ هنرهای معاصر تهران} دروغ است. اولاً میتواند بگوید که این معماری مزخرف است، میتواند بگوید کپی است، اما معماری دروغ {است} یعنی چه؟ اگر اين ساختمان ساخته نشده بود ما همچين مجموعهٔ هنرى كه الان ميلياردها دلار ارزش دارد را نداشتيم و این جوانانمان کتابهاى هنری و فلانی كه در کتابخانه در اختيارشان بوده در این سالها را نداشتند و این جوانانمان نمیدانستند در كجا كارهایشان را به نمايش بگذارند و موزهٔ {هنرهای معاصر} نقش مهمی را بازی میکند در جامعهٔ فرهنگى ايران. پس منظور از دروغ چيست؟
حالا ایشان میخواهند بگویند که این نورگیرها را آرشیتکتهای دیگر {…} کار کردهاند. این نورگیرها {…} در ساختمانهای صنعتی بوده است. من خودم هم همهجا گفتهام که این نورگیرها را من اختراع نکردهام. نورگیر یک نوع پنجره است. پنجرهٔ معمولی پایین {دیوار} است و نورگیر بالای آن است. یعنی شما پنجره را از پایین بردهاید بالاتر، برای این که از دیوارتان میخواهید استفاده کنید. ساختمانهای صنعتی هم همه این حالت را داشتهاند. برای این که از دیوارهایشان استفاده میکردهاند و نورگیرها از بالا بوده است. در هر صورت این {سخن آقای شیردل} را نمیتوانیم بگویم نقد، به این میگوییم عقدهٔ معماری. این که یک نفر عقدهای دارد و فکر میکند بیاید به جنگ معماران دیگر و همکارانش را کوچک کند بهخاطر این که خودش را بزرگ کند. {…} اسم این را میگذارم فحاشی و مزخرفگویی. {…} نقد معماری با فحاشی و مزخرفگویی دربارهٔ دیگران فرق دارد. (در گفتگو با شیوا مردانی منتشر شده در وبسایت civil808، آبانماه سال 1395)