به عقیدهٔ من، این نوعی سوء تفاهم است که از معماری توقع داریم توجه ما را جلب کند و تقلا کند تا با توسل به ظاهری قدرتمند شگفتزدهمان کند. معماری در ذات خود پدیدهای زمینهای است، به این معنی که بستری به وجود میآورد برای ادراک، تجربه و احساس. قدرت معماری در حضور همیشگیاش و نقش آن به مثابه نوعی افق مرجع است؛ و همچنین ماندگاری و نفوذ صدای بی صدای آن. به نظر من یکی از کارکردهای معماری دفاع از استقلال تجربهٔ انسان است، و نبایست {ما در مقام معمار} تجربیات و احساسات خود را تحمیل کنیم. در زمانهای که همهچیز در حال تبدیل شدن به اطلاعات بیمعنا، انحراف و سرگرمی است معماری باید فضا و مکانی معنادار خلق و آن را حفظ کند و تکیهگاهی در واقعیت زیسته برای ما فراهم آورد. معماری باید زبان حال ما از تجربهٔ جاذبهٔ و پرواز، نور و سایه و سکوت و خلوت باشد. (در گفتگو با Einar Bjarki Malmquis منتشر شده در وبسایت architecture norway در سال 2010)