کسی که استاد درس طراحی معماری است باید مبانی نظری خود را داشته باشد و با این مبانی کار کرده و عملا آن را تجربه کرده باشد. در غیر این صورت دانشکده معنایی نمیدهد. کسی که استاد معماری است نمیتواند مبانی نظری را که خود به آن نرسیده و تدوین نکرده تدریس کند.
این روزها دانشجویان معماری یا افراد علاقهمند میتوانند از طریق اینترنت از مبانی نظری و مباحث خاص آنها باخبر شوند. ولی اگر قرار است که کسی مبانی را تدریس کند باید خودش مولف آن باشد. یعنی باید این مبانی از کار خودش تراوش کرده باشد وگرنه بیمعناست. منظورم این است که استاد معماری مثل اینترنت نیست که مبانی نظری معماری اساتید دیگر را در اختیار شما بگذارد. آقای آیزنمن مبانی نظری را در کلاس تدریس میکند و پروژهها در طول یک ترم بر اساس این مبانی نظری کار میشوند. آیزنمن مبنای نظری لیبسکیند را ارائه نمیدهد. یا من وقتی تدریس میکنم مبانی کار کس دیگری را ارائه نمیدهم و فقط به دلیل مبانی نظری که در کارم به آن رسیدهام و نه به هیچ دلیل دیگر، مرتبهٔ استادی یافتهام. (در گفتگو با هومن طالبی و رضا جعفرینژاد، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش 5، تابستان ۱۳۷۸)