یوهانی پالاسما: معماری طراحی رقص است

من اغلب به دانشجویانم می‌گویم که معماری طراحی رقص است، و به شیوه‌ای دقیق و قیاسی طراحی رقص {= رقص‌پردازی} است. معمار حرکات، مشاهدات، تجربه‌ها، عواطف و احساسات را دقیقاً به همان طریقی رقص‌پردازی می‌کند که یک طراح رقص در یک رقص یا باله یا یک آهنگ‌ساز در اثر موسیقی خود...

بیجوی جین: آزادی یعنی یافتن یک شکاف یا فضای میانی در یک محیط محدود

آزادی در حقیقت به معنای یافتن یک شکاف یا یک فضای میانی در یک محیط محدود است. آزادی واقعاً یک کاوش است. دانشجویان من در تصمیم‌گیری راجع به پروژه، این که کجا قرار داشته باشد، چگونه می‌خواهند آن را بسازند و این که چگونه می‌خواهند آن را بیان کنند آزادی کامل دارند. آنها...

لوییس باراگان: بدون اشتیاق به خداوند سیارهٔ ما برهوتِ محزونِ زشتی‌ها خواهد بود

نگران‌کننده است که نشریات اختصاص‌یافته به معماری کلماتی همچون زیبایی، الهام، جادو، افسون و سحر را از صفحات خود زدوده‌اند؛ و همچنین مفاهیمی مثل صفا، سکوت، صمیمیت و شگفتی را. همهٔ اینها در روح من خانه کرده و اگرچه من کاملاً آگاهم که در آثارم انصاف کامل را در حق آنها...

انتوان پریداک: معماری کردن همچون رقص همراه با کارفرماست؛ مواجهه‌ای شاعرانه

مختص بودن یک طرح به بسترش ارتباطی با سبک معماری ندارد. {طرحی که بخواهد مختص بسترش باشد} باید به «روح مکان»، یا آنطور که اسپانیایی‌زبان‌ها می‌گویند «آلما دلوگار»، توجه کند. وقتی به کار خودم مشغولم، خودم را همچون یک کارگردان یا طراح رقص فرض می‌کنم. زیرا کاری که من...

هانیبال الخاص: دوست دارم که ادبیات، موسیقی و نقاشی با هم برقصند

من معلمم، نقاشم، شعر می‌گویم و داستان می‌نویسم. دوست دارم که ادبیات، موسیقی و نقاشی با هم برقصند، در تماس باشند. در لحظه با توجه به همه اینها کار می‌کنم. می‌تواند این نقد باشد. نقد الخاصی باشد. نقد الخاصی همان طراحی الخاص است. همان نگاه الخاص است. می‌تواند نگاه هر...

گرهارد ریشتر: نقاشی مانند رقص و آواز یکی از استعدادهای ذاتی انسان‌هاست

برای عدهٔ زیادی از مردم رسانه‌های دیگر از نقاشی جذاب‌تر است. برای اثبات این حرف کافی است یک صفحهٔ نمایش در موزه بگذارید و خواهید دید که هیچ‌کس به نقاشی‌ها نگاه نخواهد کرد. اما نقاشی حرفهٔ اصلی من است، چون جذاب‌ترین چیزی است که من می‌شناسم. به جز این، من سن و سال زیادی...